رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

صحبت های من با فسقلیم

رادین در روزهایی که گذشت...

ای داد، ای بیداد، بابا منم میخوام مامان و بابام بیان و از کارام و شاهکارام بنویسن!!! آخه شما دوتا چرا اینقدر تنبلی میکنین؟؟؟ تازه یه شکایتی هم که میکنیم فرداش زود میایین افشاگری میکنین!!! آخه اگه وقت دارین چرا قبل از شکایت های من نمیذارید که من اینقدر از دستتون ناراحت نشم!!! نمیگید من این همه دوست خوب دارم همه نگرانم میشن آخه!!؟؟ فکر من نیستین فکر دوستام باشین!!! مگه آدم چطور عقده ای میشه!!! برید از روانشناسای محترم بپرسین میگن ریشه در کودکی داره آقای پدر بله ریشه در کودکی داره مادر خانمی!!! خب برای جلوگیری و خشکاندن این ریشه ی خطرناک که در کودکی هست من مجبورم خودم دست به کار بشم و خودم از خودم بنویسم، از رشادت هام، از توانمندیهام و قدرت ه...
20 بهمن 1390

2 ماهگیت مبارک مرد کوچک

اوخ اوخ اوخ مثل اینکه دعوا بین مامانی و رادین بالا گرفته. یکی شکایت میکنه و اون یکی شسته میشه و آویزون میشه!!! ببین اینجا چه خبره!!!! وای وای وای رادینم اومدم اینجا 2 ماهگیتو تبریک بگم که دیدم بد جوری با مامانی زدید به تیپ هم!!! آخه پسر خوب، تو که زورت نمی رسه مگه مجبوری!!! آخه مگه مجبوری پسر خوب با مامان کل بندازی تا اینجوری بندازتت رو بند لباسی تا خشک بشی!!! خوب شد؟؟ راحت شدی؟؟؟ حتما میگی چرا تو دعوا نیومدم طرف شما را بگیرم؟؟؟ خب بذار برات بگم که بابایی زرنگ تر از این حرفاس که بیاد طرف شما رو بگیره و تو عکسای بعدی خودشم کنار رادین آویزون بشه !!!!! راستی دیدم پا تو کفش من کردی!!!! چشمم روشن!!! لباسای منو میپوشی؟؟؟ کتابای منو پخش و پلا م...
28 دی 1390

دفاعیه مامان وبابا

امان از دست آقا رادین شیطون. آخه پسر خوب این چه کاریه؟حالا دیگه میای علیه مامان وبابا افشاگری می کنی؟ ما که تمام وقت در خدمت شماییم. نذار بگم چه کارایی می کنی ها.بگم؟ بگم؟ بگم تازگیا یاد گرفتی تو خواب یهو گریه کنی تا بیایم کلی نازتو بکشیم؟ بگم وقتی داریم با مامان جون و بابا جون چت می کنیم دستتو تا مچ می کنی تو دهنت که همه فکر کنن گرسنه ای. بگم چجوری از خجالت پوشک در میای؟اصلا بگم با اون سیبیلای مردونه خوشکلت هنوز شیر می خوری؟و کلی چیزای دیگه که نمیگم ولی اسنادش موجوده!!!! اصلا حالا که اینطوریه چندتا از عکساتو میذارم که همه بدونن روزگار آقا رادین تو خونه ما چطوری میگذره.           &nb...
27 دی 1390

شکایت های رادین

مامان وبابای عزیز و محترم, امروز می خوام علی رغم میل باطنیم و پیرو هشدارهایی که تا کنون بهتون دادم و بی نتیجه بوده در آستانه دو ماهگی یک سری افشاگری هایی رو انجام بدم تا درس عبرتی بشه برای بقیه روزای با هم بودنمون!!!! ای مامان خانوم, ای زرنگ, ای کدبانو, ای همسر مهربون, اینکه تا بابایی هوس آش رشته کرد شما پریدی تو آشپزخونه و براش پختی خیلی خوبه اما فقط برای افزایش اطلاعات عمومیتون می گم که آش سرشار از حبوبات عزیزیه که فاجعه آفرینه و فقط یک شیرخوار مثل من می تونه عمقشو درک کنه.حالا من با چه رویی تو جامعه حضور پیدا کنم؟؟؟ آقای پدر مهربون, درسته که منم به زودی به جمع فوتبال دوستان خواهم پیوست اما باید اینو متذکز بشم که صدای جیغ جیغوی فردوسی ...
26 دی 1390

خدایا...

امروز می خواستم یه پست دیگه برا رادین کوچولوم بذارم و حتی کاملا متنش رو هم نوشتم ولی قبل از ارسال یه سری به وبلاگ آرین کوچولو زدم و پست ناراحت کننده ای رو اونجا دیدم که کوچولویی محتاج دعای شما دوستان گرامیه، به همین دلیل اون پست رو با اجازه مامان آرین به جای مطالب رادین اینجا کپی کردم تا تمام دوستای رادین براش دعا کنن. بازم از دوستای خوبم ممنونم. ************************* دعای عمومی دوستای گلم یه فرشته کوچولو گویا 2 ساله روی تخت بیمارستانه.....متاسفانه حال و روزه خوبی نداره.....به دعاهای خیرتون نیاز داریم..... سماور در حال جوش روی کابینت بوده و پایه اش شل شده بود...انار(فرشته کوچولو) دستش به سیم و شیر سما...
20 دی 1390

از 40 تا 50

سلام دیدم مامانی و بابایی خیلی سرشون شلوغه گفتم اینبار من بیام اینجا یه چیزی بنویسم و برم، تو این ١٠ روزی که گذشت به اندازه ١٠ سال اتفاق برا من و مامان و بابا افتاد. یر تیتر اتفاقات رو براتون خلاصه میارم بعد همشو تک تک توضیح میدم: - حمام چهل روزگی - سرماخوردگی بابایی - پذیرایی از اولین مهمونای رسمی - جشن سالگرد نامزدی مامان و بابا - سرماخوردگی مامانی - ساعاتی بدون مامان با بابایی - عمل بابایی - مرام های من از قول مامان و بابا خب بریم سر اصل مطلب: ١) حمام چهل روزگی: بالاخره منم روز چهارشنبه هفته گذشته ٤٠ روزه شدم و حمام ٤٠ روزگیم هم انجام شد. شنیده بودم تو این دنیا نباید گذاشت ابروم بریزه به همین دلیل منم تمام ابای ر...
18 دی 1390

عکس های من

رادینم، پسر خوبم، عزیزم، هی بهت نگفتم سر به سر مامان و بابا نذار و اجازه بده تا یه عکس درست و حسابی ازت بگیرن و اینجوری تلافی نکنن!!! نشون بدم عکساتو ؟؟؟!!!!؟؟؟ نشون بدم اون عکسایی رو که زبون در میاری، لبات رو لوله میکنی، محل نمی ذاری، چهرتو میکشی تو هم!!!!! حالا برا اینکه بگم تهدیدم جدیه یه چندتایی از اون عکسا رو لابلای بقیه عکسا میذارم تو وبلاگت تا خودتم ببینی چی به یر ما میاری برا یه عکس!!! عکس زیر متعلق به موجودی یک ماهه ی دوربین ندیده ی در حال تعجب است !!!! : رادین شیطون می شود: رادین لخت می شود: رادین خوردنی می شود: رادین آواز خان: رادین در ابعاد واقعی: رادین خوابالو: رادین مرد می شود: ...
9 دی 1390