رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

صحبت های من با فسقلیم

یک سالگی

سلام پسرم بالاخره این مامانی پر مشغله بعد از ۱۰ روز که از تولدت می‌گذره در حالی‌ که تورو با بابایی فرستاده ددر فرصت کرده تا بیاد و یه کم از این یک سالی‌ که گذشت و جشن تولدت بگه. من هنوز‌م هاج و واج موندم که این یک سال چطوری گذشت.این یعنی‌ اینکه خیلی‌ خوش گذشت.این یک سالی‌ که من و بابایی با تو بودیم شاید قشنگترین سال همه عمرمون بود.تو هر روز بزرگ و بزرگتر شدی و کارهای جدید یاد گرفتی‌ و ما لذت بردیم از همهٔ این لحظه‌ها.خدایا به خاطر این هدیه بهشتی‌ هر روز و هر لحظه شکرگزارتیم.خودت مراقبش باش که بی‌ تو ما هیچیم. پسر گلم در آستانه‌ ۱ سالگی ما رو با دندونای آسیابیش شگفت زده کرد و حالا...
7 آذر 1391

رادین 100 روزه

پسر عزیزم، 100 روزه که با همیم و هر روز از این با هم بودن لذت صد سال شادمانی رو برای من و پدرت داشته. 100 روزه که قدم های کوچولوتو گذاشتی روی چشمای ما تا نگاهمون تازه بشه از این حضور تو و روزی صد بار که نه هزار بار خدارو به خاطر داشتنت شکر کنیم. دوستت داریم عزیزم...   ...
10 اسفند 1390

یک ماهگی...

یک ماه از حضور آسمانی تو در محفل کوچک ما گذشت و تجربه تازه ای از عشق در وجودمان جاری شد. تجربه ای آمیخته با تمامی اشک ها و لبخند های تو و ما که هر لحظه اش بوی بهشت داشت و حکایت از معصومیت ناب و کودکانه تو. فرشته ی کوچک ما، تجربه یک ماهه شدن حضور اهوراییت در زمین ما انسان ها مبارک دوستت داریم مامان و بابا
28 آذر 1390
1