رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره

صحبت های من با فسقلیم

روز پدر

همسر عزیزم و مهربان پدر فرزندم از میان تمام روزهایی که برای من روز توست، امروز تقویم را نیز به نامت زده اند تا با بهانه ای بیشتر از هر روز بودنت را جشن بگیرم. مهربانم، ای که با بودنت زندگی رنگ و بوی دیگری دارد؛ همیشه باش و با بودنت شادی های بیشمار را باعث باش. امسال نخستین سالیست که نام پدر بر تو نهاده شده.مبارک باشدت این نام که تعبیر هزار هزار حرف نگفته و خط ننوشته است.پدر یعنی نقش یک دنیا شادی بر لبخند همیشه به لب نشسته ی تو.پدر یعنی تمام غم های دنیا تنها به اندازه ی نقطه ای در گوشه ی چشمان تو. ای که نامت یعنی آرامش من و فرزندمان، ای که بودنت دلخوشی هر روز ماست، ای که از نفس های سبزت هر دم تازه می شویم و ای که تکیه گاهی هستی از صخره ...
15 خرداد 1391

به مناسبت دومین سالگرد آشناییمان

انگار همین دیروز بود که من و تو هر کدام از سویی، اولین کلمات مشترکمان را با هم نواختیم و این نخستین حرف از حروف رمزی بود به نام تقدیر؛ و ببین که چگونه تقدیر ما را در بین شلوغی های این دنیا و از پس کوچه پس کوچه های پر هراس زندگی به هم رساند و امروز من و تو از خشت وجود خودمان محفلی ساخته ایم به نام زندگی مشترک و رساله ای نو بدست گرفته ایم تا آرزوهایمان را که حالا دیگر بوی اشتراک می دهد، به واقعیت گره بزنیم. همسر مهربانم، چه خوب شد که تو تقدیر من بودی و چه خوب شد که ستاره ی تو در آن سوی آسمان ها به ستاره ی من گره خورده بود و چه خوب شد که خدا سخت به یادمان بود و حتی آنجا که ما نیز فراموشش کرده بودیم او هنوز به یادمان بود و پدرانه مراقبم...
31 مرداد 1390
1