رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

صحبت های من با فسقلیم

بازگشت دوباره!

سلامی دوباره به وسعت یک دلتنگی چند ماهه به همه ی دوستان مهربانی که همیشه فراتر بوده اند از یک دوست.دوستانی که هر روز با شادی های ما لبخند نشسته بر لبانشان و با غصه های ما غم مهمان دلهای پر مهرشان شده. دلم برای یکایک شما مهربانان تنگ شده شمایی که هرگز ندیدمتان اما هزاران بار در قلبم لمستان کرده ام . بسیار شنیده ایم آن مثل معروف را که می گوید:"از دل برورد هر آنکه از دیده برفت." اما چگونه است که اینجا، دنیای مجازی دستاورد قرن بیست و یکم دوستانی بر دل انسان می نشاند که هرگز ندیدیشان و حتی صدایشان را هم نشنیده ای اما غریبانه دوستشان داری و دلتنگشان می شوی. امروز به خانه ی پر مهر همه شما خواهم آمد و خوب می دانم که مرا خواهید بخشید برای نظراتی که...
15 خرداد 1391

پیش سفرنامه

ای بهار ای آسمون ، عیده میرم به خونمون، دارم میرم به ایران، دارم می رم به ایران بالاخره وقتش رسید و در کمتر از یک هفته ی آینده عازم سفر میشیم پسرم. سفر به سرزمین پدری و مادری تو ایران.کشوری که دوستش داریم و مطمئنا تو هم دوستش خواهی داشت.جایی که برای پدر و مادرت پر از خاطره های شیرین از گذشته و آرزوهای شیرین تر برای آیندست! قراره که دو ماه ایران بمونیم و حتما خوش خواهد گذشت.تو آشناهات رو برای اولین بار ملاقات خواهی کرد پدربزرگ ها و مادربزگ ها، دایی و خاله ها عمو و عمه هم که متاسفانه از نعمت داشتنش محرومی و ...هرچند توی این سن چیز زیادی متوجه نمیشی اما مطمئنم بهت خوش می گذره.   واما سخنی کوتاه با دوستای خوب وبلاگی... از چند ماه ...
10 اسفند 1390

رادین کوچولو در وبلاگ

سلام به همه دوستای گل رادین کوچولو قبل از هر چیز باید از همه شما تشکر کنم برای اینکه با نظرای زیباتون شادی ما را دو چندان کردید ولی چون فرناز جان هنوز تو بیمارستانه من تایید همه نظرا رو گذاشتم به عهده ایشون که اونم بیاد بخونه و مثل من از محبت های همه دوستای رادین کوچولو لذت ببره. راستش امشب من قاچاقی رفته بودم بیمارستان و تو اتاق فرناز جان و رادین مونده بودم که این کوچولو اونقدر بهون گرفت که خانم پرستار مهربون ساعت 1 صبح من رو به بیرون راهنمایی کردن!!! و من هم که خوابم نمی برد اومدم که یه عکس از رادین کوچولومون براتون بذارم. انشاالله عکسای دیگه رو هم به زودی تو وبلاگش قرار میدم. اینم پسر گل من: ...
30 آبان 1390

رفتارهای جالب

سلام دوران بارداری یه دوران جالبیه که اگه بهش خوب توجه کنی میبینی بین ما ایرانیا یه سری چیزا هست که برامون تکراری به نظر میرسه!!! رفتارا، حرفا، عادت ها و خیلی چیزای دیگه. به خوب و بدشون کاری ندارم ولی به نظرم همشون نمک این دوران محسوب میشن و البته باید انتظارشون را داشته باشی!!! حالا بهتره بریم سراغ اصل مطلب: -         همیشه وقتی بچه دوم به دنیا میاد تازه یاد آروم بودن بچه اول میافتن!!! -         تو عکسای سونو گرافی اول از همه با عجله به دماغ بچه نگاه میکنن!!! (معلوم نیست میرن سونوگرافی یا دماغ گرافی) -         وقتی...
6 آبان 1390

گشایش

بالاخره پس از پشت سر گذاشتن روزهای سخت و پر استرس و عبور از فراز نفس گیر این برهه از زندگی دیروز آقای پدر مهربان پس از یک هفته که شدیدا مشکول(مشکوک +مشغول)بودند باخبری بسیار خوش وارد منزل شدند و مژده دادند که فراز به پایان رسیده و وارد نشیب می شویم.هر چند که در عبور از این جاده پر پیچ و خم که دو سه هفته ای به طول انجامید اینجانب کاملا در جاده خاکی بوده و از ادامه حرکت باز ایستاده و فقط استراحت می کردم. به لطف خدا و پیگیری های آقای پدر و دعای دوستان و خانواده و زحمت مسئولین دانشگاه و البته ابر و باد و مه و خورشید و فلک و بقیه کائناتی که اسمشون از قلم افتاده مشکل بیمه حل شد.باشد که این امر از تنبلی و بهانه گیری مامان خانوم که این روزها مطلقا...
9 مهر 1390

تشکر و عذرخواهی

سلام به همه مامان باباهای عزیز و دوست داشتنی اول از همه تشکر میکنم به خاطر اینکه تو این مدت ما 3 نفر رو تنها نذاشتید و بعد از اون عذرخواهی می کنم از اینکه یه مدتی بود که نتونستیم بیایم وبلاگ رادین و دوستای خوبش!!! این مدتی که نبودیم مشکلات زیادی برامون پیش اومد که بعدا مفصل براتون حرف میزنیم. الانم هنوز هم با بیمه مشکل داریم و دل و دماغ هیچ کاری برامون نذاشتن. دیروز تا حالا هم نمی دونم چرا از تو خونه نمی شه رفت تو نی نی وبلاگ. الانم این پست رو به سختی و از جای دیگه گذاشتم و سرعت بارگذاری صفحات خیلی پایینه!!! نمی دونم چرا همه چی با هم خراب شده اینجا!!! بازم ممنون از دوستای خوبمون و امیدوارم عذرخواهی من رو از اینکه نتونستیم بهشون سر بزنی...
29 شهريور 1390
1