رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

صحبت های من با فسقلیم

قوانین زندگی

رادین جان از اینجا که شما پسر شدی و بابایی را با خصلت پهلوانی حسادت آشنا کردی گفتم قبل از اینکه زندگیت رو شروع کنی همین الان یه سری شرایط برای زندگی ای بابا پسند برات بذارم تا شاید مورد آرامش روح پدرت گردد : 1) مامان متعلق به بابایی می باشد و هرگونه قربون صدقه، دلسوزی، محبت، عشق و ... به شرطی که به صورت لازم و کافی به بابایی داده شده بود بقیه به رادین تعلق دارد. 2) انواع لوس بازی ها که بابایی توانایی انجامش را ندارد برای شما ممنوع می باشد.  3) شما  بچه اول مامان نیستی و دومی هستی!!! هر جا که بچه کوچکتر عزیزتر بود بابایی بچه دومیه محسوب میشه!!! 4) لباسات مال خودت من نمی خوام 5) شما هم خودت برو دستشویی 6) اگ...
25 مرداد 1390

رادین مامانی بالاخره متن این شعر رو برات پیدا کرد.

سلام عزیییزممممممم دلم برات یه ذره شده بود کوچولوی نازم گفتم برات یه عروسک گاو خریده بودیم. این عروسک یه شعری میخونه که من و مامان بی نهایت دوسش داریم. مامانی هم با جدیت تمام گشت و گشت و گشت تا اینکه متن آهنگ رو برات پیدا کرد منم برای تشکر از کار مامانی متن این اهنگ رو تو این پست برات میزارم: Old McDonald had a farm, hiahiaho مکدونالد پیر یه مزرعه ای داشت، هیا هیا هو and on his farm he had a chick , hiahiaho و در مزرعه اش اون چند تا جوجه داشت، هیا هیا هو with a chick chick here and a chick chickt there با یه جیک جیک اینجا و یه جیک جیک اونجا here a chick, there a chick, everywhere a chick chick اینجا جیک, اونجا جیک، هم...
24 مرداد 1390

مامان اومده,چی چی آورده؟!

سلام پسر گلم خوبی عزیز مامان؟؟؟ اومدم بهت سر بزنم که تنها نمونی؛هرچند که تو تنها نیستی همیشه همراه منی،فکرشو بکن رادین؛ وقتی خوابم،وقتی بیدارم،وقتی غذا می خورم خلاصه اینکه همیشه و همه جا با منی اما خوب وقتی بیای به دنیا حتما همه چیز تغییر می کنه. می دونی چیه رادین؟؟؟بابایی الان خونه نیست،بابایی با باباییش رفتن بیرون،فکر کنم اگه تو هم بدنیا اومده بودی با خودشون می بردنت آخه جمعشون مردونه بود البته ناگفته نمونه که من چقدر غر زدم که راضیشون کنم نرن و روز تعطیلی همه تو خونه دور هم باشیم اما راضی نشدن که نشدن.به هر حال من که دلم خیلی برا بابایی تنگ شده کاشکی زودتر بیان خونه!!! مواظب خودت باش پسرم اینقدرم تو دل من شیطونی نکن! ...
23 مرداد 1390

تو هم خسته شدی بابایی؟؟!!؟؟

رادین جان ببخشید عزیزم یه مدتی بود با مامان بابای خودم و مامان شما و البته خود شما رفته بودیم مسافرت!!! منم یه جور برنامه ریزی کرده  بودم که خداییش میخواستم به همه خوش بگذره ولی چون زمان سفر کوتاه بود همه یه جورایی خسته شده بودیم. مخصوصا مامان فرناز که حمل شما را هم به عهده گرفته بود بنده خدا    . خب با قطار ساعت 6 صبح از برمن رفتیم هامبورگ و از اونجا ساعت 8 عازم برلین شدیم. ساعت 10 صبح رسیدیم برلین. ابتدا یه سری به Alexander Plz زدیم و ساعت 1 رفتیم اپارتمان تحویل گرفتیم. یه جاهایی رفتیم که همش میگفتم حتما باید یه روز رادین رو با خودم بیارم. اگه یادم رفت بهم یاداوری کن خب؟؟!!؟؟؟ وقتی یه کوچولو بزرگ شدی تصمیم دارم ح...
17 مرداد 1390

دوازده ساعته که آقای پدر رو ندیدم!!!

سلام رادین جونم.خوبی مامان؟ منم خوبم اما دلم حسابی برا بابایی تنگ شده آخه امروز سرش  خیلی شلوغه و هنوز نتونسته بیاد خونه اگه دیدیش بهش بگو زود زود بیاد خب؟؟!! ممنون پسرم ...
14 مرداد 1390

سلام جوجو

نی نی کوچولوی ما خوبه؟؟؟ من که خیلی خسته ام!! سرم درد میکنه از بس رو پروژه ام کار کردم.گفتم بیام یه سری به شما بزنم و برم ا از مامانی هم که خبری نمیشه!! راستش دلم برا صداش خیلی تنگ شده. فکر کنم الان خوابه تو خونه (خوش به حالش)!! هیییس!!! رادین!!! مامان رو بیدار نکنی ها!! گناه داره!! راستی رادین جان با آهنای مامان چه کار می کنی تو که همیشه مامان با وجود این همه قرص آهنی که مصرف میکنه و آب میو ه هایی که همشون طعم آهن دارند و اسفناج و عدس و ... بازم آهنش کمه!! نکنه بابایی بساز بفروش باز کردی و زدی تو کار آهن!!! وای که چقدر دلم برا شما و مامان فرناز تنگ شده یکم دیگه رو این پروژه کار کنم و برم خونه. girl, love" width="91" he...
14 مرداد 1390

چطور کفر مامان رو در بیاری

وقتی مامان فرناز بهت غذا میده تف کن . وقتی بابا بهت غذا میده بخور و لبخند بزن !!!    * وقتی مامان تو رو میبره مهد کودک حسابی گریه زاری کن . بد نیست مامان یه کم عذاب وجدان بگیره!!!   * این یه رازه! همه پرستارای بچه دشمن تو هستن !!!   * وقتی مامان فرناز لباس تنت میکنه فوری کثیفش کن !!!   * تو سینما یهو جیغ بکش!!!   * مامان فرناز چاق شده نه ؟؟! موقع غذا خوردن قاشق رو بنداز زمین تا مامان خم بشه و برداره.اگه زود لاغر نشد!   * خودتو خسته نکن که فرق آره و نه رو یاد بگیری.دو تاشون یه مغنی میدن!!!   * جیجیخه رو بنداز زمین و ببین مامان چند بار خم میشه ت...
8 مرداد 1390

احوال پرسی

خوبی پسرم؟؟ راحتی؟؟ مامانو اذیت نمی کنی که ؟؟ بگو کم نه!!! رادینم مامان به گردنت خیلی حق داره عزیزم!!! راستی دیروز با مامان فرناز و مامان مریم بابا احمد رفته بودیم گردش البته شما هم با ما بودید ولی خب گفتم برات خاطراتشو ثبت کنم!! تو راهمون یه سری به Real زدیم. یه آقا گاوه که البته خیلی ام بامزه بود چشم مامانی (مامان فرناز) رو گرفت و مامان مریم هم بدون معطلی سریع گفت میخرمش. دیشب تا صبح من و مامان فرناز داشتیم با گاو شما بازی میکردیم . الان پسرم یه سگ داری یه فک داری و یه گاو. فکر کنم دارم یه طویله حیووون برات جور میکنم. بذار ببینم خر، خرگوش، خروس و خانواده محترمشون، اسب، خوک و چند تای دیگه که بیان جمعمون جمع میشه راستی تو ...
8 مرداد 1390