رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

صحبت های من با فسقلیم

چند پند به آقا رادین وقتی بزرگ شد

سلام پسر گلم می خواستم این چند پند رو داشته باشی وقتی که بزرگ شدی ازشون استفاده کنی: - مدت ها پیش آموختم که نباید با خوک کشتی گرفت، چون خیلی کثیف می‌‌شوی و مهم‌تر آنکه خوک از این کار لذت می‌برد. - آدمی اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد به زودی موفق میگردد ولی او می خواهد خوشبخت تر از دیگران باشد و این مشکل است زیرا او دیگران را خوشبخت تر از انچه هستند تصور میکند. - بگذار عشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو با کسی...... - یادمان باشد بعضی هایمان شانس گفتن کلماتی را داریم که برخی دیگر حسرتش را مثل : بابا، مامان، پدربزرگ.... - خود فریبی به این صورت بیان شده است که انگار روی وزنه‌ای ایستاده‌اید تا خود را...
1 شهريور 1390

به مناسبت دومین سالگرد آشناییمان

انگار همین دیروز بود که من و تو هر کدام از سویی، اولین کلمات مشترکمان را با هم نواختیم و این نخستین حرف از حروف رمزی بود به نام تقدیر؛ و ببین که چگونه تقدیر ما را در بین شلوغی های این دنیا و از پس کوچه پس کوچه های پر هراس زندگی به هم رساند و امروز من و تو از خشت وجود خودمان محفلی ساخته ایم به نام زندگی مشترک و رساله ای نو بدست گرفته ایم تا آرزوهایمان را که حالا دیگر بوی اشتراک می دهد، به واقعیت گره بزنیم. همسر مهربانم، چه خوب شد که تو تقدیر من بودی و چه خوب شد که ستاره ی تو در آن سوی آسمان ها به ستاره ی من گره خورده بود و چه خوب شد که خدا سخت به یادمان بود و حتی آنجا که ما نیز فراموشش کرده بودیم او هنوز به یادمان بود و پدرانه مراقبم...
31 مرداد 1390

درد و دل های بابایی

سلام بابایی اومدم پیشت امروز تا باهات یکم درد و دل کنم. امروز از صبح که بلند شدم یکم حالم درد میکرد. گفتم بیام ببینم از لحاظ روحی در چه وضعی هستم!! فهمیدم از لحاظ احساسات و الهامات درونی (حس ششم) در وضعیت نزولی هستم. یکم باید امروز مراعات خودمو بکنم وگرنه کوچکترین تلنگری ضربه روحی بدی محسوب میشه. مواظب بابا هستی رادین جان؟؟ اینم وضعیت روحی و جسمی و فیزیکی بابا تو این چند روز:   خب تو این دیاگرام نشون میده امروز بابایی قدرت تفکر خوبی داره و از وضعیت فیزیکی و جسمی خوبی برخورداره و رو به پیشرفته ولی از لحاظ روحی و حسی با مشکلاتی روبرو هست و این دقیقا چیزیه که من باهاش روبرو هستم. این روش مربوط میشه به ساعت درونی و هر انسانی این سا...
31 مرداد 1390

آقا رادین شکمو

سلام رادین جان بالاخره اولین خصلت خودتو لو دادی !!! ای شکمو!!! گفتیم بچمون با اهنگایی که مامان براش میذاره میشه یکی مثل بتهون نگو شدی حسن کچل !!! رادین خان.همش میگی ننه ننه من گشنمه!!! آقا شیطونک ما وقتی مامانش یکم دیر غذا میخوره ساکت یه گوشه میشینه و قهر می کنه . حال و حوصله هیچ حرکت اضافی ای هم نداره انگار نه انگار که ما دلمونو خوش کردیم به حرکتای شازده !!! بعد فقط کافیه که مامانی یه چیزی بخوره !!! انگار کوپن اعلام میکنن  و آقا رادین سر برجه و حقوقشم تو دست و بالش  !! سریع میاد خرید. فسقلی خودتو لو دادی !! مامانی میگه به من رفتی ولی آخه من که شکمو نیستم مامان گلی هم میگه یا به بابات رفتی (ای بابای بیچاره) یا...
30 مرداد 1390

مامانی و تست OGTT

سلام به پسر کوچولوی شیطون خودم بالاخره امروز در آخرین روزهای شش ماهگی و در آستانه هفت ماهگی آقا رادین، مامانی رفت کلینیک   تا خونشو آزمایش کنن  ببینن تحمل گلوکز توی خونش چقدره. رادین مامان امروز سه بار ازم خون گرفتن و تازه بعد از دوازده ساعت تحمل تشنگی و گرسنگی یه لیوان گنده آب قتد غلیظ بهم دادن که اصلا خوشمزه نبود.تازشم خبر نداری که امروز برا اولین بار بابایی باهام نیومد کلینیک اما خوب مامان مریم پیشم بود تازه منم هر بار که ازم خون می گرفتن زنگ می زدم به بابایی و کلی براش ناز می کردم اونم که همیشه خریداره می دونی چیه پسر گلم؟! تو خیلی نی نی خوب و مهربونی هستی آخه از وقتی اومدی تو دل مامانی اصلا اذیت نگردی نه تهوع نه سو...
28 مرداد 1390

آداب صحبت کردن با نوزادان

سلام بابایی سلام مامانی املوز باید یادتون بدم چطولی با من حلف بزنید. بابایی به خصوص شما!!! آله با خودتم، خود خودت!! یعنی چه همش بلام شبا یک در میون قصه های بی مزه میخونی!!! در ضمن اینقدل دستت لو نذال رو پشت من و بگو ماشالله سلش چه بزلگ شده!!! آخه تو که نمی بینی مگه مجبوری هان !!!! به مامان خوب خودم علض ادبی بکنم و بگم نخند مامان تو خودتم بدتلی!! این موسیقی های چین موتزات مولتاز مورتاز ... هی میذالی و فک میکنی من عاشقشم و هی به بابا میگی ببین تکون میخوله میخواد با موسیقی بلقصه!!! ننننننننننننننننننننننننننننننننههههههههههه دارم فلال میکنم نمیلقصم !!! میخوای به من بگی باکلاسی!! فک میکنی نمیدونم تا دیلوز ساسی مانکن گوش میدادی!!! آخه چه اسلال...
28 مرداد 1390

دفاع از حقوق مردان با رادین

سلام رادین جان از اونجایی که شما هم به سلامتی مردی شدی برا خودت دیدم بهتره فرصت رو غنیمت بشمارم و با هم طی گفتمانی از حزب جدیدمون پرده برداری کنیم:   ببین رادین جان من و شما هر دوتایی مردیم!! خب زشته اگه با هم ابمون تو یه جوب نره دیگه درسته؟؟ بعد مامان برامون حرف در میاره که بیا این مردا با خودشونم کنار نمیان!!!   بعد رو سیاهیش برا من و شما میمونه!! موافقی ؟؟ اوکی پس گوشتا بیار نزدیک تا بقیشو بگم: نام حزب : ممنیسم (برگرفته از فمنسم مردانه) اهداف حزب: قدردانی از زحمات مردان خانواده    متدولوژی رفتاری: براساس استراژی اتحاد مردانه با تحویل گیری متقابل قوانین حزب: 1) از آنجایی که مردان ...
27 مرداد 1390

رادین جان بابایی اعصابش خورده

سلام کوچولوی نازم رادین بابایی خسته اس اعصابش خورده!! ناراحته!! تمرکزش بهم ریخته!!! گفتم بیام پیش مرد خودم یکم باهاش درد و دل کنم.  آدم نمی دونه به این آلمانیا چی بگه!!! حالشون اصلا خوب نیست!!! دارم کار خودمو میکنم، به تمرکز نیاز دارم دم و دقیقه ایرادای بنی اسرائیلی میگیرن!!! طبق آخرین نطقاشون باید برم جلسه دفاع دانشجوهایی که اصلا با من هم رشته هم نیستن!!! آخه یکی نیست بگه بهشون آدم حسابی رشته تولید چه ربطی به برق و کامپیوتر داره آخه!!!! بهش میگم آخه پروفسور جون من برم جلسه دفاع برقیه رو ببینم چیزی که نمی فهمم که!! فقط ساعتمو نگاه میکنم میبینم کی تموم میشه!!جالبه که خودشونم می دونن دارن زور میگن ولی بازم اصرار میکنن. رادین ببین ...
26 مرداد 1390