رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

صحبت های من با فسقلیم

اسمت انتخاب شد هوووووررررراااااا

خوبی گلکم، الان با مامان نشستیم و این متن را با هم برات مینویسیم. راستی یه خبر دست اول دارم برات عزیزم. بالاخره بعد از کلی گشتن و سبک و سنگین کردن همه اسمای زیبا یه اسم کوچولوی قشنگ برا گل پسرمون انتخاب کردیم. بابایی افتخار انتخاب اسم شما را به مامانی تقدیم کرد و مامانی در نهایت سعی و تلاش و با نظر مثبت بابایی "رادین" را برای شما انتخاب کرد. "رادین" یعنی جوانمرد و آزاده، ایشاالله وقتی که بزرگ شدی مثل اسمت بشی و اسمت رو دوست داشته باشی. این تنها یادگاری از من و مامانه به رادین عزیز که تا آخر عمر همراهشه. امیدوارم خوشت اومده باشه عزیز دل مامان و بابا. راستی رادینم میدونی امروز چند روزت شده؟ امروز دقیقا 149 روزه که تو وجود داری و تازه ی...
27 تير 1390

هفته 20 امت مبارک

سلام عزیزم از این هفته میخوام یه سری اطلاعات در مورد شما و امثال شما تو این وبلاگ قرار بدم تا شاید من و شما و دیگران بتونمیم استفاده کنیم: هفته 20 بارداری: کودک: - وزن شما به 320 گرم رسيده است. طول بدنت نيز از فرق سر تا باسن برابر 16.5 سانتي متر و از فرق سر تا پاشنه پا به صورت كشيده و صاف حدود 25 سانتي متر است. -ابروها و پلکهای شما کامل شده اندو شما بیشتر چشمهاتون را حرکت می دهید. -شما به برنامه روزانه و کارهایی که ممکن است والدین داشته باشند توجه نمی کنید؛ پس اگر هنگامی که در شب آماده خوابیدن بودیم و شما تکان خوردن را آغاز کردید، نباید تعجب کنیم . - حرکت چشم شما را می توان در سونوگرافی دید. مادر: حالا حرکات زیبای جن...
20 تير 1390

پسرم دیروز سالگرد ازدواج من و مامانت بود

یه مدتیه که میدونیم بابا پسر دار شده و هر روز با اینکه میدونم چه سختیا و مشکلاتی منتظرمه به امید قشنگیایی که تو قراره برام بیاری چشم براهت نشستم. ما ماهی یه بار میاییم میبینیمت و بهت سر میزنیم. راستش فهمیدم یکم از همون اولش به مامانت رفتیو محیط خوبی برا خوابیدن خودت درست کردی. آخه پسرم تو الان از کجا فهمیدی که میتونی از  جفتت به عنوان بالش استفاده کنی هان؟؟!!! خب بگذریم امروز اومدم پیشت تا باهات یکمی حرف بزنم. میدونی امروز 135 امین روز زندگیته و حدودا 145 روز دیگه میگیرمت تو بغلم (اگه زنده بودم). پسرم دیروز سالگرد ازدواج من و مامانت بود و ماما ن مریم و بابا احمد برامون کلی کادو گرفتن و جشن گرفتن و ... امیدوارم سال بعدی این جشن ی...
19 تير 1390

وای که چقدر منتظرتیم عزیز دلم.

سلام عزیزم خوبی؟؟؟ حالت چطوره؟ امروز با مامانی داشتیم کنار دریاچه راه میرفتیم و هر چی بچه نی نو مثل بعدا تو میدیدیم مامانی و من باهاش بازی میکردیم و همش تو رو تصور میکردیم. وای که چقدر منتظرتیم عزیز دلم. من و مامان که برامون فرقی نداره که تو دختر باشی یا پسر (سالم باشی برامون کافیه) ولی هردومون دوست داریم کچل باشی هم با نمک میشی و هم کلی بهت میخندیم. بابایی راستی مامان مریم و بابا احمد برات ماهیانه در نظر گرفتن ما هم چون میدونیم اونا از رو ذوقشون این کارا رو میکنن شاید قبول کردیم. خب رفتم با مهد کودک هم صحبت کردم ببینم کجا میتونیم بذاریمت اخه میدونی که من و مامانی تو این کشور غریبیم و هر دو تامون خونه نیستیم. فعلا که با مامانی ...
18 ارديبهشت 1390

جواب نامه فسقلی

سلام عزیز دلم نامتو خوندم عزیزم 2 بار هم جواب دادم ولی نمی دونم فکر کنم جوابم نرسیده بهت. خب اشکالی نداره یه بار دیگه جواب میدم. ممنون کوچولوی من به خاطر همه مهربونیات. وای تو چقدر مهربونی!! پس داری میای که بابایی با وجود تو بیشتر بهش خوش بگذره آره!! خب عزیز دلم چشم کی بهتر از تو!! راستی مهمون داریم میدونی که!! مامان شهناز و بابا رحمت اومدند. از وجود تو خیلی خوشحال شدند وقتی فهمیدند. بابا رحمت به مامان یه دوچرخه کادو داد (خوش به حال مامان فرناز ). بابایی جامون خیلی تنگه. مامان هم داره اذیت میشه به همین دلیل به فکر افتادم یه کوچولو (دقیقا به اندازه خودت) برای ارامش شما و مامان و من یه خونه بزرگتر پیدا کنم . راستش یکمی از خرجای شما...
16 ارديبهشت 1390

بابایی تنها نیستی

سلام به بابایی خوب خودم ممنونم که اومدی سراغم !!! منم تنها گذاشتید شما دوتا یکی نیس بهتون بگه بابا منم هستما !!! بذار بیام ترتیبتون رو میدم. الان میگی چقدر خوب دارم حرف میزنم آره !! اینجا دارم از فرشته ها کمک میگیرم برا حرف زدن. میخوای با زبونای دیگه هم حرف بزنم : بابایی درکت میکنم Daddy ! I understand you Pappa! Ek verstaan ​​dat jy الأب ! أنا أفهم عليك 爸爸! 我理解你 و همینطور ... خواستم بگم بابایی جونم من اینجا چکار ه ام. اومدم که پیش تو باشم. اونی که تو ذهنته رو انجام بدی من میدونم و تو !! من یه بابای خوب میخوام که بالا سرم &n...
8 ارديبهشت 1390

خبر اومدنتون را دادیم

سلام بابایی خوبی عزیزم خیلی تنها شدی عزیز دلم ببخشید میدونم خیلی تنهات گذاشتم. بازم رفتیم پیش دکترت و دیدیمت حدودا 47 روزت بود اخرین باری که دیدمت!! تقریبا 3.5 سانتی متر و تازه داشتی دست و پا در میووردی. به مامان مریم و بابا احمدم گفتیم که شما داری میای!! وای نمی دونی چقدر ذوق کردند. بابا احمد گریه کرد و خدا رو به خاطر حضور شما شکر کرد. بابایی  خیلی تنهام مثله خودت، خیلی دلم گرفته نمی دونم با کی حرف بزنم که خریدار داشته باشه. مهم نیس به این نتیجه رسیدم که دنیا مال من نیست و یکم اضافیم. امیدوارم همو ببینیم. بابایی یه دعا فقط برات میکنم و اونم اینه که هیچ وقت تنها نشی و هیچ وقت امیدت ناامید نشه. بابایی امروز تولد 61 روزگیته!! میخو...
8 ارديبهشت 1390

سلام عزیز دل بابا

سلام عزیز دلم خوبی باباییم میدونم که شناختیم. خوب بچه منی دیگه!! باهوش، زرنگ و پرتلاش.  بابایی اعصابم چند روزه خیلی ریخته بهم. ولی تو نگران نباش همش درست میشه.  مامانیم خوبه. تو اون اتاقه. خوب بحثو عوض کنیم مامان اومد!!!!!!!!!!!  بابایی کمک ...  امروز با مامان اسمتم انتخاب کردیم میدونی اسمت چیه؟؟ از زیر زبون من چیزی نمیتونی بکشی بیرون. نه نه نه خودتو لوس نکن . نه نه این کارو نکن باشه میگم. باشه باشه ببین اسم اصلیتو نمی دونم ولی قرار شد با مامان تا یه مدتی وقتی به دنیا میای اسمتو صدا نکنیم و بهت فقط بگیم نی نی . خیلی خوب من یواشکی اسمتو صدا میکنم ولی به کسی نگیا. با مامان هر روز در مورد تو نحوه تربیتت و اه...
16 فروردين 1390

چطور کفر مامان فرناز رو در بیاریم!

چطور کفر مامان فرناز رو در بیاریم! بابایی امروز میخوام یه سری کارای تخصصی یادت بدم برا محبوب شدن فقط اگه گیر افتادی به من چه!!! تا دیدی مامان دوربین فیلم برداری رو اورده تا ازکار قشنگی که داری می کنی فیلم بگیره دیگه اون کارو نکن.بعد که مامان دوربین رو گذاشت سرجاش دوباره همون کار قشنگه رو بکن!  با هر اسباب بازی فقط یه بار بازی کن! وقتی با مامان می ری مهمونی یه راست برو سراغ چیز های شکستنی! وقتی مامان بهت غذا می ده تف کن.وقتی بابا بهت غذا می ده بخور و لبخند بزن! این یه رازه! همه پرستار های بچه دشمن تو هستن!  می دونی همه جازیست های موفق وقتی بچه بودن موقع غذا خودن مدام با قاشق...
11 فروردين 1390