رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

صحبت های من با فسقلیم

پسر ناز مامان!!!

سلام پسر گلم خوبی کوچولوی نازنین من؟؟؟همه چی رو به راهه؟ آخه من چی بگم از دست شما پدر و پسر؟؟؟چقدر منو به خاطر اینکه اینجا نمی نویسم سرزنش می کنین؟ ولی بازم به خاطر گل روی شما ها منم از این به بعد مثل آقای پدر می یام و اینجا برای آقای پسر می نویسم. خب آقا رادین،همونطوری که بابایی گفت ما دیروز بازم رفتیم پیش خانوم دکتر تا شما رو ببینیم.واااااای چقدر بزرگ شده بودی پسر گلم.انگار همین دیروز بود که برای اولین بار توی سونوگرافی دیدیمت و کل وجودت چند میلی متر بیشتر نبود. اما حالا کلی بزرگ شدی،تقریبا سی سانتی متر و مطمئنم یه روز انقدر به سانتی مترای قدت اضافه می شه که خندت می گیره از اینکه یه روز اینقدر کوچولو بودی. پسر ک...
7 مرداد 1390

سلام به تمام نی نی ها ی کوچکتر و بزرگتر از رادین

راستی رادین عزیزم ممکنه از خودت بپرسی چرا همه مطالب تو یه روز به این وبلاگ انتقال داده شده؟؟!!؟؟ خب حق داری عزیز دل بابا!! بابایی ببین شما اول یه وبلاگ دیگه داشتی که همه مطالب اون وبلاگ به این وبلاگ انتقال داده شد ولی سعی کردیم تاریخ و ساعت مطالبی که براتون نوشتیم عوض نشه. آدرس وبلاگ اول شما این بوده: http://mamanobaba.loxblog.com که الان من و مامانی با توافق هم و البته نظر شما برا اینکه شما تو جمع هم سن و سالای خودت باشی اومدیم این وبلاگو (فسقلی) تو نی نی بلاگ برات باز کردیم. امیدوارم دوسش داشته باشی. کوچولوی عزیزم دوست داریم   ...
7 مرداد 1390

صحبت های فسقلی

پدر و مادر عزیزم سلام هر روز که از عمر من میگذره یه خط به چوب خطایی که روی دیوارها میکشم  بیشتر میشه تا متوجه بشم کی آزاد میشم.  درسته که مامان فرناز سعی داره به من برسه، اما حقوقم از بقیه زندانی ها بدتره، چون اینجا از هوا خوری و مرخصی و ملاقات خبری نیست! ظاهرا مامانی جدی جدی داره به زایمان تو آب فکر میکنه!! هر چی منم بهش فکر میکنم شبا کابووس میبینم!! شبا خواب میبینم دکتر کنار یه استخر نشسته با یه قلاب ماهی گیری میخواد منو بگیره و قلاب گیر کرد به بد جایی از بدنم!! ... آخه مامانی من آرزو دارم این قرطی بازیا چین دیگه!!؟؟!! حالا از اینا بگذریم بذارید یکم باهاتون علمی صحبت کنم!! تا حالا براتون سوال شده چرا ماها موقع تولد قرمز هست...
6 مرداد 1390

ملاقات فسقلی

سلام عزیزم، دیروز بابا احمد رو گذاشتیم تو خونه با مامان فرناز و مامان مریم رفتیم پیش دکتر konig برای ملاقات شما. اولا که پسرم دکتر به مامان اجازه داد که دندونشو بکشه و هیچ مشکلی برا گل پسر ما درست نمیشه. بعد از اون چشممون به جمال گل پسرمون روشن شد. بابایی پاک ابروم رفت مامان از دکتر خواست یه بار دیگه مطمئن بشه که شما پسرید و شما هم بد نشون دادی که پسری در حال خوردن شست دستت بودی  پسرم. دکتر از بینیت خیلی خوشش اومده بود و هی میگفت همه چیزت به اندازه و متناسبه. مامان مریم و مامان فرنازم همش قربون صدقت میرفتن. راستی وزنت 500 گرم و قدت 29 سانتی متر بود تو روز 165 ام. هفته 23 ام. در ضمن بازم از اهنای مامان استفاده کرده بودی و ا...
5 مرداد 1390

مادر خانمی ردیابی شد!!!

رادین بابایی مامانی رو پیداش کردم یه کوچولو پیام ازش دیدم گفتم برا اینکه برامون عقده نشه خودم اینا یه پستش کنم " من اومدم!!!! یه سلام تپل مپل به آقا مهدی گل و رادین خان بلبل نه مثل اینکه کم کم من باید از تبانی کردنای شما پدر و پسر بترسم و یه فکری به حال خودم بکنم. این از آقای پدر که اومده خونه انگار که نه انگار اونم از آقای پسر که امروز منو لگد بارون کرده باید خدمت آقای پدر مهربون عرض کنم که من سر قولم هستم الانم اومدم اینجا یه پست بذارم که متاسفانه هر کاری کردم نتونستم وارد قسمت تنظیمات بشم. رادین مامان چیکار کردی که smart security سرور وبلاگتو تروجان شناسایی می کنه؟؟؟؟ حالا باید صبر کنم که آقای پدر مهربون بیاد درستش کن...
31 تير 1390

چند پند

رادینم امروز میخوام چند تا پند بهت بدم حال کنی: اولا این جملات از خودم نیست، مال آنتونی خودمونه و به نظرم کاملا درسته!!   یعنی میتونی ازش استفاده کنی در ضمن برا مامانی هم خوبه خب بریم سر اصل مطلب: یک- به مردم بیش از آنچه انتظار دارند بدهید و این کار را با شادمانی انجام دهید  .   دو- با مرد یا زنی ازدواج کنید که عاشق صحبت کردن با او هستید. برای اینکه وقتی پیرتر می شوید، مهارت های مکالمه ای مثل دیگر مهارت ها خیلی مهم می شوند  .   سه- همه ی آنچه را که می شنوید باور نکنید، همه ی آنچه را که دارید خرج نکنید و یا همان قدر که می خواهید نخوابید  . ...
30 تير 1390

رادین مامان رو ندیدی ؟؟؟!!!؟؟؟

سلام رادینم میگم مامانی رو ندیدی؟؟ همش قول میده بیاد اینجا پیش من و شما و همش یادش میره و هر چیم بهش میگم بدتر میکنه. خب امروزم باید بدون مامانی بگذرونیم. شاید داره لج ولجبازی میکنه . !! خب اشکالی نداره. بذار ببینم امروز به رادینم چی بگم ... اممممممم...ممم. رادینم چون یکم از دست مامانی ناراحتم (اصلا به قولاش عمل نمیکنه) بذار ببینم چطور می تونیم یکم سر به سرش بذاریم: من میگم تو انتخاب کن خب؟؟!!؟؟ 1) برم خونه پامو بندازم رو پام جلو تلویزیون تخمه بشکنم و پوسته هاشو همه جا بریزم جز تو بشقاب 2) با بطری آب بخورم 3) وقتی میاد تو اتاق اگه با تلفن صحبت میکنم سریع قطعش کنم با دستپاچگی 4) تو رستوران بی کلاسی کنم 5) اونا با ...
29 تير 1390

به یاد تو

فسقلی من خوبی عزیزم الان تازه از کار اومدم خونه خیلی خسته ام ولی دلم نیومد نیام پیشت. عزیزم از آهنگ نی نی کوچولو که برات گذاشتم خوشت میاد؟؟؟ مامان مریم و بابا احمدم تو اون اتاقن و دارن برا شما بافتنی میبافن. خب خیلی دوس دارن دیگه من چه کار کنم. عزیزم خیلی خسته ام برم یکم استراحت کنم. دوست دارم بای بای ...
28 تير 1390

دیشب برا اولین بار فسقلی رو تو خواب دیدم

عزیز دلم، رادین قشنگم، گوگولی مگولی بابایی چطوره؟؟؟!!! بذار قبل از شروع صحبتام بگم که تبریک میگم گل پسرم امروز رفتی تو 156 روز!!! وای چقدر بزرگ شدی جوجه ی من!!! خب یه چی به مامانی بگو رادینم اصلا سایت شما را تحویل نمیگیره فقط میاد میخونه!!! مامانی ی یییییی نخوووووون ن ن بنویس خب اینم دعوای خانوادگی حالا بریم سر اصل مطلب: رادینم امروز 22 هفتت رو که تموم کردی که هیچ تازه 3 روزشم گذشته . او ووووو داشت یادم میرفت، اگه گفتی دیشب کی اومد به خوابم؟؟ !! ؟؟ رادین جان دیشب برای اولین بار وقتی که بدنیا میای  رو دیدم تو خواب دیدم برعکس گفته دکترت 11 نوامبر 2011 بدنیا اومدی و خیلی خیلی زیاد زیبا بودی. من که کلی باهات حال کردم پ...
28 تير 1390