رادین جان بابایی اعصابش خورده
سلام کوچولوی نازم
رادین بابایی خسته اس اعصابش خورده!! ناراحته!! تمرکزش بهم ریخته!!! گفتم بیام پیش مرد خودم یکم باهاش درد و دل کنم. آدم نمی دونه به این آلمانیا چی بگه!!! حالشون اصلا خوب نیست!!! دارم کار خودمو میکنم، به تمرکز نیاز دارم دم و دقیقه ایرادای بنی اسرائیلی میگیرن!!!
طبق آخرین نطقاشون باید برم جلسه دفاع دانشجوهایی که اصلا با من هم رشته هم نیستن!!! آخه یکی نیست بگه بهشون آدم حسابی رشته تولید چه ربطی به برق و کامپیوتر داره آخه!!!!
بهش میگم آخه پروفسور جون من برم جلسه دفاع برقیه رو ببینم چیزی که نمی فهمم که!! فقط ساعتمو نگاه میکنم میبینم کی تموم میشه!!جالبه که خودشونم می دونن دارن زور میگن ولی بازم اصرار میکنن.
رادین ببین بابایی چقدر برا این دکتراش اعصابش خورد شده!!! ولی بذار یه چیزی رو در گوشی بهت بگم، هر چقدر کارم سخت باشه، هر چقدر فشار روم زیاد باشه، هر چقدر فکر سختی ها اذیتم کنه، محاله، محاله، محاله بابا رو تو خونه ناراحت ببینی، همش فدای یه تار موی تو و مامان فرناز. تازه تمام تلاشمو میکنم که هیچوقت کارای بیرونمو تو خونه نبینی!! کار بیرون مال بیرونه و تو خونه فقط تو و مامان!! اه ه ه چقدر از خودم تعریف کردم!!! خوب شد اعصابم خرد بود آخرش شد این!!!