رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

صحبت های من با فسقلیم

تو هم خسته شدی بابایی؟؟!!؟؟

1390/5/17 13:13
نویسنده : بابا مهدی
459 بازدید
اشتراک گذاری

رادین جان ببخشید عزیزم یه مدتی بود با مامان بابای خودم و مامان شما و البته خود شما رفته بودیم مسافرت!!!

منم یه جور برنامه ریزی کرده  بودم که خداییش میخواستم به همه خوش بگذره ولی چون زمان سفر کوتاه بود همه یه جورایی خسته شده بودیم. مخصوصا مامان فرناز که حمل شما را هم به عهده گرفته بود بنده خدا    .

خب با قطار ساعت 6 صبح از برمن رفتیم هامبورگ و از اونجا ساعت 8 عازم برلین شدیم. ساعت 10 صبح رسیدیم برلین. ابتدا یه سری به Alexander Plz زدیم و ساعت 1 رفتیم اپارتمان تحویل گرفتیم. یه جاهایی رفتیم که همش میگفتم حتما باید یه روز رادین رو با خودم بیارم. اگه یادم رفت بهم یاداوری کن خب؟؟!!؟؟؟

وقتی یه کوچولو بزرگ شدی تصمیم دارم حتما باغ وحش و اکواریوم برلین را ببرمت. قول قول قول از نوع مردونش باشه مرد کوچولوی من. همش یاد تو بودیم که رادین حتما اینجا ها رو دوست خواهد داشت.

دیشبم با مامانی داشتیم در مورد شما صحبت میکردیم و با مامانی دنبال یه زمانی هستیم که بتونیم بشینیم و در مورد اهداف تربیتی شما صحبت هایی بکنیم.

راستی رادین از مامان خبری نداری؟؟؟ باز ایشون گم شدن؟؟؟ ای خدا بازم باید اخم کنم؟؟ 

بوووس بابایی

بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)