از 40 تا 50
سلام دیدم مامانی و بابایی خیلی سرشون شلوغه گفتم اینبار من بیام اینجا یه چیزی بنویسم و برم، تو این ١٠ روزی که گذشت به اندازه ١٠ سال اتفاق برا من و مامان و بابا افتاد. یر تیتر اتفاقات رو براتون خلاصه میارم بعد همشو تک تک توضیح میدم: - حمام چهل روزگی - سرماخوردگی بابایی - پذیرایی از اولین مهمونای رسمی - جشن سالگرد نامزدی مامان و بابا - سرماخوردگی مامانی - ساعاتی بدون مامان با بابایی - عمل بابایی - مرام های من از قول مامان و بابا خب بریم سر اصل مطلب: ١) حمام چهل روزگی: بالاخره منم روز چهارشنبه هفته گذشته ٤٠ روزه شدم و حمام ٤٠ روزگیم هم انجام شد. شنیده بودم تو این دنیا نباید گذاشت ابروم بریزه به همین دلیل منم تمام ابای ر...