رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

صحبت های من با فسقلیم

سفر آقا رادین به Wismar

سلام بامرام آخه این درسته!!؟؟!! حالا ما یه گله ازت کردیم، ولمون کردی و تنهامون گذاشتی؟ نمیگی آخه بابایی بدون مامانی و شما این ١٦ روز رو چطور بگذرونه!!!؟؟؟ آخه من که هنوز شما به مقصد نرسیده دلم براتون تنگ شده!!! چکار کنم با بقیش؟؟ من که تنها دلخوشیم شما بودید. حالا باید ١٦ روز رو یه جوری تحمل کنم. خوب مامانی هم الان کلی استرس داره!! آقا رادین تو مرد منی ازت میخوام مراقب مامانی باشی. سعی کن به مامانی کمک کنی تا بتونه این دوره کلاساشا با موفقیت بگذرونه و با کارنامه قبولی برگرده. من که خیلی بهش امید دارم البته اگه شما بذاری!!! فرنازم میدونم تو هم الان همین حس رو داری. ولی لازمه موفقیت سختی کشیدنه. من همیشه شاهد تلاشهای تو برای موفقیت...
26 خرداد 1391

گله هایی از رادین

سلام به مرد کوچولوی خودم آقا رادین گل و گلاب، از اونجایی که حضور شما باعث برکت و رونق هر چه بیشتر فعالیت های مامانی گردید و بابایی رو به کل از صفحه روزگار محو گردانید لازم دونستم چند نکته رو خدمت گل پسر عزیزم بیان کنم تا شاید عبرتی شود برای بابایی های امروز و فردا!!! ١- اول از همه یه گله ی کوچولو از آقا رادین گلم بکنم. آخه پسر گلم این چه روحیه ی در به داغونیه که شما نوزادا دارین که ما پدرا باید کلی پول برا یه استوانه بدیم که از توش صدا میاد بیرون. اخه چرا از هلیکوپتر کنترلی یا قایق کنترلی خوشتون نمیاد که ما هم در کنار شما یه حالی ببریم!!!! بابا به چه زبونی بگم از اسباب بازیات خوشم نمیاد... تازه کاری به سر درد و بقیه چیزاش ندارم ها... ٢...
25 خرداد 1391

روز پدر

همسر عزیزم و مهربان پدر فرزندم از میان تمام روزهایی که برای من روز توست، امروز تقویم را نیز به نامت زده اند تا با بهانه ای بیشتر از هر روز بودنت را جشن بگیرم. مهربانم، ای که با بودنت زندگی رنگ و بوی دیگری دارد؛ همیشه باش و با بودنت شادی های بیشمار را باعث باش. امسال نخستین سالیست که نام پدر بر تو نهاده شده.مبارک باشدت این نام که تعبیر هزار هزار حرف نگفته و خط ننوشته است.پدر یعنی نقش یک دنیا شادی بر لبخند همیشه به لب نشسته ی تو.پدر یعنی تمام غم های دنیا تنها به اندازه ی نقطه ای در گوشه ی چشمان تو. ای که نامت یعنی آرامش من و فرزندمان، ای که بودنت دلخوشی هر روز ماست، ای که از نفس های سبزت هر دم تازه می شویم و ای که تکیه گاهی هستی از صخره ...
15 خرداد 1391

بازگشت دوباره!

سلامی دوباره به وسعت یک دلتنگی چند ماهه به همه ی دوستان مهربانی که همیشه فراتر بوده اند از یک دوست.دوستانی که هر روز با شادی های ما لبخند نشسته بر لبانشان و با غصه های ما غم مهمان دلهای پر مهرشان شده. دلم برای یکایک شما مهربانان تنگ شده شمایی که هرگز ندیدمتان اما هزاران بار در قلبم لمستان کرده ام . بسیار شنیده ایم آن مثل معروف را که می گوید:"از دل برورد هر آنکه از دیده برفت." اما چگونه است که اینجا، دنیای مجازی دستاورد قرن بیست و یکم دوستانی بر دل انسان می نشاند که هرگز ندیدیشان و حتی صدایشان را هم نشنیده ای اما غریبانه دوستشان داری و دلتنگشان می شوی. امروز به خانه ی پر مهر همه شما خواهم آمد و خوب می دانم که مرا خواهید بخشید برای نظراتی که...
15 خرداد 1391

سفرنامه شماره 2 ** 17 اسفند تا تا 12 اردیبهشت **

سلام سلام سلام و خلاصه کلی سلام به همه ی دوستای گل نی نی وبلاگی. می دونم که احتمالاً دیگه داشتید نا امید می شدید از آپ شدن وبلاگ رادین کوچولو. اما بالاخره این آخرای سفر یه وقتی پیدا شد تا بیام و هم ثبت وقایع کنم و هم سری به دوستای گلم بزنم. از اونجایی که زمان زیادی گذشته و اتفاقات زیادی هم افتاده مجبور به خلاصه نویسی هستم. از همون روزهای آغازین ورود به ایران سفرهای زنجیره ای ما شروع شد و در هر یک از این سفرها ما بیشتر پی بردیم که این آقا رادین چقدر خوش سفره. سفر با ماشین، اتوبوس، هواپیما و حتی کشتی و قایق هیچ کدوم باعث نشد که این مرد کوچک ما اذیتمون کنه و ما هم نهایت سواستفاده رو از این قضیه کردیم و به هرکجا که می تونستیم رهسپار شدیم. ...
12 ارديبهشت 1391