رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

صحبت های من با فسقلیم

رادین و شکایت هایش

1390/8/4 12:32
نویسنده : بابا مهدی
909 بازدید
اشتراک گذاری

ای داد ای بی داد، ایهاالناس به دادم برسید!!! جام خیلی کمه این مامانی هم که قربونش برم همکاری ممکاری در حد تیم ملیه!!!

آخه مادر من، بزرگوار، عزیز، مهربون، خوبه که خوب خوب میدونی من یه نمه بزرگ شدم!!! یه تخته نیست اینجا من بزنم بهش؟؟؟؟؟ (لطفا یکی برام بزنه به تخته!!!!!)خب، چی میگفتم؟؟؟ آهان من بزرگ شدم!!!! ابعاد شما هم که ماشاالله!!! جا خودتم زوری میشه تو بدنت حالا منم تو شکمتما!!! آخه این پرشای ارتفاع چیه که میکنی یا غلت زدنت تو خواب رو دیگه من چطور باهاش کنار بیام!!!؟؟؟ تازه همش هم که وای به حال بابایی اگه رو شکم بخوابه!!! هی افسوس هی افسوس تا اون بیچاره رو برش گردونی!!!

آخه شما که از 4 جهت خواب 3 جهت رو که قربونش برم خوب میخوابی که!!! فکر منم که .... تازه وقتیم که من بیدار میشم هی بهم میگی بخواب بچه تکون نخور بذار بخوابم!!!! مادر من کمرم خشک شده دارم یه تکونی بهش میدم دست خودم نیست که!!!!

در ضمن حالا خوابیدنتو بتونم یه کاریش کنم چرا آخه مثل آرتیستا میپری رو تخت!!! حالا پریدی که پریدی اون غلت آخری چیه که میزنی؟؟؟؟!!!!؟؟؟؟

ای خدا تو که ما را دیدی پس چرا بهم کمک فنری ضربه گیری چیزی ندادی تا حداقل از بالا وپایین و چپ و راست اینقدر بهم فشار نیاد؟؟؟

حالا مامان رو بگیم دیگه بهش عادت کردم!!!! با این آقای پدر چه کنم؟؟؟ این یکی رو کجای دلم بزارم من؟؟؟!!!؟؟؟ اخه یکی نیست بگه مگه تو دستگاه سی تی اسکن روت نصبه که اینقدر دقیق در مورد من و موقعیتم و وضعیتم نظر میدی؟؟؟ اصلا مگه دکتری؟؟؟ مگه تو دانشگاه به شما درسای خودتونو آموزش ندادن؟؟؟ خیلی مشکوک میزنی پدر خان!!! در ضمن فکر کنم من و شما با هم برنامه ها داریم!!!

میسی از بذل توجهتون

رادین از اعماق دل مامانی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

منا مامان الینا
4 آبان 90 12:45
رادین جون عزیزم من اینجا زدم به تخته! آخه قربونت برم تو کمتر ووول بخور و مثل الینای من نباش که نصفه شبا شیفت شبش شروع میشه و هی اون داخل پارتی راه میندازه و تا صبح بزن بکوب داره ! آخه یه ریزه هم به فکر ماماناتون باشید !از حالا بی خوابی باید بکشن تاااااااااااااااااا شما بزرگ بشی!
مامانی وروجک
4 آبان 90 13:41
سلام خاله جون الهی فدات شم توهم یه خورده مامانی رو درک کن اون هم خسته میشه دیگه فکر کنم تو هم مثل ارمیای وروجک من شب کاری من که هرچی به گل پسریم میگم بابا بسه بیا بیرون اون تو خوب نیست گوش به حرفم نمیده امان از دست شما نی نی های گل
الينا گلينا
4 آبان 90 15:20
گله مله نكن بچه مياي بيرون مي بيني خبري نيست همون جا بهتره دنج، راحت گرم
مامان نفس طلایی
4 آبان 90 21:01
مامان آرشیدا قند عسل
5 آبان 90 16:41
آخ جووووووووووووووووووووون بزودی باید قدمت مباترک بگیم عسل خاله وای که تو دلم داره قند آب میشه لطفا بسلامت بیا تا مامان و بابایی مهربونت کلی واست ذوق کنن مبادا مارو فراموش کنین هان ما همیشه چشم انتظار نظرات پر مهرتون هستیم.