رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه سن داره

صحبت های من با فسقلیم

ملاقات فسقلی

سلام عزیزم، دیروز بابا احمد رو گذاشتیم تو خونه با مامان فرناز و مامان مریم رفتیم پیش دکتر konig برای ملاقات شما. اولا که پسرم دکتر به مامان اجازه داد که دندونشو بکشه و هیچ مشکلی برا گل پسر ما درست نمیشه. بعد از اون چشممون به جمال گل پسرمون روشن شد. بابایی پاک ابروم رفت مامان از دکتر خواست یه بار دیگه مطمئن بشه که شما پسرید و شما هم بد نشون دادی که پسری در حال خوردن شست دستت بودی  پسرم. دکتر از بینیت خیلی خوشش اومده بود و هی میگفت همه چیزت به اندازه و متناسبه. مامان مریم و مامان فرنازم همش قربون صدقت میرفتن. راستی وزنت 500 گرم و قدت 29 سانتی متر بود تو روز 165 ام. هفته 23 ام. در ضمن بازم از اهنای مامان استفاده کرده بودی و ا...
5 مرداد 1390

مادر خانمی ردیابی شد!!!

رادین بابایی مامانی رو پیداش کردم یه کوچولو پیام ازش دیدم گفتم برا اینکه برامون عقده نشه خودم اینا یه پستش کنم " من اومدم!!!! یه سلام تپل مپل به آقا مهدی گل و رادین خان بلبل نه مثل اینکه کم کم من باید از تبانی کردنای شما پدر و پسر بترسم و یه فکری به حال خودم بکنم. این از آقای پدر که اومده خونه انگار که نه انگار اونم از آقای پسر که امروز منو لگد بارون کرده باید خدمت آقای پدر مهربون عرض کنم که من سر قولم هستم الانم اومدم اینجا یه پست بذارم که متاسفانه هر کاری کردم نتونستم وارد قسمت تنظیمات بشم. رادین مامان چیکار کردی که smart security سرور وبلاگتو تروجان شناسایی می کنه؟؟؟؟ حالا باید صبر کنم که آقای پدر مهربون بیاد درستش کن...
31 تير 1390

چند پند

رادینم امروز میخوام چند تا پند بهت بدم حال کنی: اولا این جملات از خودم نیست، مال آنتونی خودمونه و به نظرم کاملا درسته!!   یعنی میتونی ازش استفاده کنی در ضمن برا مامانی هم خوبه خب بریم سر اصل مطلب: یک- به مردم بیش از آنچه انتظار دارند بدهید و این کار را با شادمانی انجام دهید  .   دو- با مرد یا زنی ازدواج کنید که عاشق صحبت کردن با او هستید. برای اینکه وقتی پیرتر می شوید، مهارت های مکالمه ای مثل دیگر مهارت ها خیلی مهم می شوند  .   سه- همه ی آنچه را که می شنوید باور نکنید، همه ی آنچه را که دارید خرج نکنید و یا همان قدر که می خواهید نخوابید  . ...
30 تير 1390

رادین مامان رو ندیدی ؟؟؟!!!؟؟؟

سلام رادینم میگم مامانی رو ندیدی؟؟ همش قول میده بیاد اینجا پیش من و شما و همش یادش میره و هر چیم بهش میگم بدتر میکنه. خب امروزم باید بدون مامانی بگذرونیم. شاید داره لج ولجبازی میکنه . !! خب اشکالی نداره. بذار ببینم امروز به رادینم چی بگم ... اممممممم...ممم. رادینم چون یکم از دست مامانی ناراحتم (اصلا به قولاش عمل نمیکنه) بذار ببینم چطور می تونیم یکم سر به سرش بذاریم: من میگم تو انتخاب کن خب؟؟!!؟؟ 1) برم خونه پامو بندازم رو پام جلو تلویزیون تخمه بشکنم و پوسته هاشو همه جا بریزم جز تو بشقاب 2) با بطری آب بخورم 3) وقتی میاد تو اتاق اگه با تلفن صحبت میکنم سریع قطعش کنم با دستپاچگی 4) تو رستوران بی کلاسی کنم 5) اونا با ...
29 تير 1390

به یاد تو

فسقلی من خوبی عزیزم الان تازه از کار اومدم خونه خیلی خسته ام ولی دلم نیومد نیام پیشت. عزیزم از آهنگ نی نی کوچولو که برات گذاشتم خوشت میاد؟؟؟ مامان مریم و بابا احمدم تو اون اتاقن و دارن برا شما بافتنی میبافن. خب خیلی دوس دارن دیگه من چه کار کنم. عزیزم خیلی خسته ام برم یکم استراحت کنم. دوست دارم بای بای ...
28 تير 1390

دیشب برا اولین بار فسقلی رو تو خواب دیدم

عزیز دلم، رادین قشنگم، گوگولی مگولی بابایی چطوره؟؟؟!!! بذار قبل از شروع صحبتام بگم که تبریک میگم گل پسرم امروز رفتی تو 156 روز!!! وای چقدر بزرگ شدی جوجه ی من!!! خب یه چی به مامانی بگو رادینم اصلا سایت شما را تحویل نمیگیره فقط میاد میخونه!!! مامانی ی یییییی نخوووووون ن ن بنویس خب اینم دعوای خانوادگی حالا بریم سر اصل مطلب: رادینم امروز 22 هفتت رو که تموم کردی که هیچ تازه 3 روزشم گذشته . او ووووو داشت یادم میرفت، اگه گفتی دیشب کی اومد به خوابم؟؟ !! ؟؟ رادین جان دیشب برای اولین بار وقتی که بدنیا میای  رو دیدم تو خواب دیدم برعکس گفته دکترت 11 نوامبر 2011 بدنیا اومدی و خیلی خیلی زیاد زیبا بودی. من که کلی باهات حال کردم پ...
28 تير 1390

اسمت انتخاب شد هوووووررررراااااا

خوبی گلکم، الان با مامان نشستیم و این متن را با هم برات مینویسیم. راستی یه خبر دست اول دارم برات عزیزم. بالاخره بعد از کلی گشتن و سبک و سنگین کردن همه اسمای زیبا یه اسم کوچولوی قشنگ برا گل پسرمون انتخاب کردیم. بابایی افتخار انتخاب اسم شما را به مامانی تقدیم کرد و مامانی در نهایت سعی و تلاش و با نظر مثبت بابایی "رادین" را برای شما انتخاب کرد. "رادین" یعنی جوانمرد و آزاده، ایشاالله وقتی که بزرگ شدی مثل اسمت بشی و اسمت رو دوست داشته باشی. این تنها یادگاری از من و مامانه به رادین عزیز که تا آخر عمر همراهشه. امیدوارم خوشت اومده باشه عزیز دل مامان و بابا. راستی رادینم میدونی امروز چند روزت شده؟ امروز دقیقا 149 روزه که تو وجود داری و تازه ی...
27 تير 1390

هفته 20 امت مبارک

سلام عزیزم از این هفته میخوام یه سری اطلاعات در مورد شما و امثال شما تو این وبلاگ قرار بدم تا شاید من و شما و دیگران بتونمیم استفاده کنیم: هفته 20 بارداری: کودک: - وزن شما به 320 گرم رسيده است. طول بدنت نيز از فرق سر تا باسن برابر 16.5 سانتي متر و از فرق سر تا پاشنه پا به صورت كشيده و صاف حدود 25 سانتي متر است. -ابروها و پلکهای شما کامل شده اندو شما بیشتر چشمهاتون را حرکت می دهید. -شما به برنامه روزانه و کارهایی که ممکن است والدین داشته باشند توجه نمی کنید؛ پس اگر هنگامی که در شب آماده خوابیدن بودیم و شما تکان خوردن را آغاز کردید، نباید تعجب کنیم . - حرکت چشم شما را می توان در سونوگرافی دید. مادر: حالا حرکات زیبای جن...
20 تير 1390

پسرم دیروز سالگرد ازدواج من و مامانت بود

یه مدتیه که میدونیم بابا پسر دار شده و هر روز با اینکه میدونم چه سختیا و مشکلاتی منتظرمه به امید قشنگیایی که تو قراره برام بیاری چشم براهت نشستم. ما ماهی یه بار میاییم میبینیمت و بهت سر میزنیم. راستش فهمیدم یکم از همون اولش به مامانت رفتیو محیط خوبی برا خوابیدن خودت درست کردی. آخه پسرم تو الان از کجا فهمیدی که میتونی از  جفتت به عنوان بالش استفاده کنی هان؟؟!!! خب بگذریم امروز اومدم پیشت تا باهات یکمی حرف بزنم. میدونی امروز 135 امین روز زندگیته و حدودا 145 روز دیگه میگیرمت تو بغلم (اگه زنده بودم). پسرم دیروز سالگرد ازدواج من و مامانت بود و ماما ن مریم و بابا احمد برامون کلی کادو گرفتن و جشن گرفتن و ... امیدوارم سال بعدی این جشن ی...
19 تير 1390

وای که چقدر منتظرتیم عزیز دلم.

سلام عزیزم خوبی؟؟؟ حالت چطوره؟ امروز با مامانی داشتیم کنار دریاچه راه میرفتیم و هر چی بچه نی نو مثل بعدا تو میدیدیم مامانی و من باهاش بازی میکردیم و همش تو رو تصور میکردیم. وای که چقدر منتظرتیم عزیز دلم. من و مامان که برامون فرقی نداره که تو دختر باشی یا پسر (سالم باشی برامون کافیه) ولی هردومون دوست داریم کچل باشی هم با نمک میشی و هم کلی بهت میخندیم. بابایی راستی مامان مریم و بابا احمد برات ماهیانه در نظر گرفتن ما هم چون میدونیم اونا از رو ذوقشون این کارا رو میکنن شاید قبول کردیم. خب رفتم با مهد کودک هم صحبت کردم ببینم کجا میتونیم بذاریمت اخه میدونی که من و مامانی تو این کشور غریبیم و هر دو تامون خونه نیستیم. فعلا که با مامانی ...
18 ارديبهشت 1390