رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

صحبت های من با فسقلیم

کل کل پدرانه

1390/9/15 12:39
نویسنده : بابا مهدی
546 بازدید
اشتراک گذاری

سلام رادینم، سلامی به گرمی نفس های یه بابایی بدقول پر مشغله که هنوز نتونسته برا فرشته کوچولوش شناسنامه و پاسپورت بگیره، سلامی به قشنگی یه مامان مهربون که یه فرشته کوچولو شب و روزشو یکی کرده.

بابایی کلا باید بگم این روزا اینقدر سرم شلوغ شده که حتی ظهرا ناهار هم نمی خورم و یه سره کار میکنم و حدود 2 تا 3 ساعت هم بیشتر از زمان کاری میاستم ولی بازم عقبم. بابایی انشاالله زود زود بزرگ میشی و میری مدرسه و میفهمی بابایی چی کشیده از دست اینا!!!

دیگه رفتم تو فکرش که تمومش کنم ولی نگران مامانیم که سریع بتونه دست خودشو تو یه دانشگاه بند کنه که عقب نیافته. بابایی یکم به کارم سرعت دادم که تموم بشه ولی این مد نظرم نبوده و شرایط اقتضا میکنه که اینجوری بشه تو که فرشته کوچولوی من هستی از خدا بخواه که خودش مراقبمون باشه تو کشور غریب.

خب از درد و دلای پدرانه بیایم بیرون و بریم سراغ کل کل پدر و پسر!!!

رادین خان من این همه قانون نوشتم!!! شرایط برا زندگی تو خونه وضع کردم!!! اخه اینه رسمش!!!

- مگه قرار نشد همیشه من وسط باشم!!! چی شد؟؟؟ یه نگاه به قدت بکن!!!

در ضمن بابا این سمفونی زور که شبا برام پخش میکنی که کلا قدرت رو از من گرفته که!!! شبا رو شما کار میکنم و روزا رو پروژه!!! بعدشم که ماشاالله باید کلی قربون صدقت برم تا یه نیش خند تحویل من بدی که حداقل انرژی بگیرم لب و لوچمو که کلی برات کج و چوله کردم جمع کنم.

قبلا من یه 90 دانلود میکردم و طی 3 شب سریالی میدیدم و این روزا همون 90 رو 7 روزه میبینم تازه تموم نمیشه. شده مثل کارتونای بچیگیم که بدلیل سانسور آخرین قسمتش هیچوقت نبود و کلاغه که به خونش نمی رسید....

راستی رادینم زن ما را کلا مال خودت کردی تموم و کمال!!! آخه پسر خوب اگه بدونی من برا خواستگاری چقدر اجر تو سرم خورد این کار و با من نمی کردی!!!

دیگه مامان قربون صدقت که میره منم میام کنارت میاستم و چشمام رو میبندم و فکر میکنم با منه گریهنیشخند بعضی وقتا هم پشت دیوار میاستم و گوش میکنم و به خودم میگیرم. نگران

اصلا بذار ببینم شناسنامه هم میخوای!! الان هویت نداشته هویت من رو گرفتی وای به حال من اگه پاسپورت دارم بشی!!! اصلا اسمت رو میذارم مهدی!!! که مامان بازم قربون صدقه مهدی بره!!!

الان داشتم اینو مینوشتم عمو Raul یه کادو اورد داد به من که مال تو بود!!! کلافه دعوتش کردم شنبه یا یکشنبه بیاد خونمون و خودش اینو بهت بده!!! حیف که اندازم نیس!!!

من یه بابای از یاد رفته اعتراف میکنم حریف خیلی قدره و قلدور. پرچم سفید رو 18 روزی هست بالا بردم و خودم را به دست سرنوشت سپردم. تلویزیون رو که باختم. زنم هم که محبتاش رو مال خودت کردی. همسایه هم که من رو میبینه سراغ تو رو میگیره. با پروفسورم در مورد پروژه دارم صحبت می کنم سراغ تو رو میگیره. فقط از عادتای گذشته یه ماست خوردن برام باقی مونده که اونم دارم ترک میکنم که کلا زندگی متفاوت جدیدم رو شروع کنم.

امضا

باباییه خوشحال، شکست خورده ی، زندگی تغییر کرده ی، با تغییرات کنار نیومده چشمک

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

مامان نفس طلایی
15 آذر 90 16:00
در کنار هم عاشق و شاد باشین با همه ی سختی ها
محيا كوچولو
15 آذر 90 18:44
من كه گفتم معني واقعي دموكراسي بعد از اومدن رادين كوچولو معلوم ميشه! آفرين رادين جون
رادين
15 آذر 90 19:27
سلام دوستم اسم منم رادينه شما را لينك كردم.آخه همه ني ني هايي كه اسمشون رادين را لينك ميكنم. بهم سر بزن
سحر مامان آراد
15 آذر 90 19:37
سلام رادین جون خوبی دوست جونم ایشالا که همیشه پاینده باشی میبینم که تو خونه شما هم قدرت دست تو منم یه بابای شاکی دارم اما مثل بابای تو خیلی دوسم داره و خوش به حالمون
فاطمه
16 آذر 90 15:05
سلام فرناز جون،قدم نو رسیده مبارک،به این بابایی رادین بگین که دیگه دست از سر این طفل معصوم برداره و اینقد کل کل نکنه باهاش،گناه داره رادین جون
مامان تارا و باربد
16 آذر 90 16:28
سلام به گل پسر كه كلا تمام كاسه كوزه قانون و مقررات رو شكسته آخه بابا و مامان مهربون مگه نمي دونين كه ني ني ها يه چيز ديگن كلا تا دو سه ماه آينده اوضاعتون به همين منواله ولي از جانب مامان خيالتون راحت باشه جايگاه شما هميشه سر جاشه روزهاي خوب و شيريني رو براي هر سه تون آرزو دارم
مامان وروجک
17 آذر 90 10:48
@};بابایی اقا رادین سلام خسته نباشید از این همه مشغله کاری...الان دور نی نی هامونه و ما حرفی برای گفتن نداریم
مامان نفس طلایی
17 آذر 90 22:54
مامان خورشید
17 آذر 90 23:16
خیلی پسر نازی دارید ایشالله هزار سال سلامت و شاد در کنار هم باشید به ما هم سر بزنید
مامان علی
18 آذر 90 10:36
سلام. قدم نورسیده تون مبارک باشه و این خودسازی و تغییر رو همچنین. قشنگ ترین لحظه هارو در کنار این فرشته کوچولو این لطیف ترین احساس، براتون آرزو می کنم.
مامان علی
18 آذر 90 10:38
با اجازه لینکتون کردم. اگه مایل بودید شما هم لینکم کنید.
مامان آرین
19 آذر 90 12:21
آفرین رادین آفرین آرین که حسابی کیف کرد از این روشی که پیش گرفتی . حقا که دوست خودمونی البته با عرض احترام به بابا مهدی