صحبت های فسقلی
پدر و مادر عزیزم سلام هر روز که از عمر من میگذره یه خط به چوب خطایی که روی دیوارها میکشم بیشتر میشه تا متوجه بشم کی آزاد میشم. درسته که مامان فرناز سعی داره به من برسه، اما حقوقم از بقیه زندانی ها بدتره، چون اینجا از هوا خوری و مرخصی و ملاقات خبری نیست! ظاهرا مامانی جدی جدی داره به زایمان تو آب فکر میکنه!! هر چی منم بهش فکر میکنم شبا کابووس میبینم!! شبا خواب میبینم دکتر کنار یه استخر نشسته با یه قلاب ماهی گیری میخواد منو بگیره و قلاب گیر کرد به بد جایی از بدنم!! ... آخه مامانی من آرزو دارم این قرطی بازیا چین دیگه!!؟؟!! حالا از اینا بگذریم بذارید یکم باهاتون علمی صحبت کنم!! تا حالا براتون سوال شده چرا ماها موقع تولد قرمز هست...