رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

صحبت های من با فسقلیم

حال و هوای زندگی قبل از تولد

1390/7/26 17:57
نویسنده : بابا مهدی
860 بازدید
اشتراک گذاری

رادینم سلام

امروز می خوام کلی باهات حرف بزنم. از حال و اوضاع مامانی و بابایی و خونه که قراره از شما توش استقبال کنیم بگم تا هر وقت این مطالب رو خوندی بتونی تصور کنی که قبل از تولد شما دنیا چه شکلی بوده!!!

- حدودا یک ماهیه که دکترت دیگه بهمون حتی یه عکس هم از کوچولومون نشون نداده و مامان و بابا هم که این دوران سخت رو به امید دیدن چهره گل پسرشون سپری میکردند حالا دیگه یه کوچولو دپرسن ولی به امید دیدار شما دارن این ماههای اخر رو هم میگذرونن.

- بابایی حسابی از دست خانم دکترت ناراحته ولی به خاطر زحمتای ایشون که تا حالا برا مامان و بابا و شما کشیده یه جورایی داره مدارا میکنه. جریان از این قراره که مامان فرناز این ماه آخر باید هر هفته تحت نظر دکترت باشه ولی دکترت به خاطر اینکه بیمه ما از خصوصی (که براش منفعت زیادی داشت) به اجتماعی تبدیل شده، دیگه نوبت داده برا زمانی که انشاالله ٣ نفری میرسیم خدمتشون. وای خدا از دست بعضی ادما. نمی دونم چی بگم از دکترت که بعد از بیمه خبر سازترین عضو این دنیا شده. ببین هنوز هیچی نشده دوتا از خبرا به دکترت ربط داره.

- شرایط اورژانسی مامانی هم کم کم داره از بین میره و بابایی اجازه همکاری تو بعضی امور رو بهش داده ولی بنده خدا بابایی چون هنوز میترسه و کمی هم عادت کرده به جمله "مامانی برو استراحت کن" (با کمی اخم مردانه) هنوز ریتم این جمله گاهی میگیردش!!!

- بابایی تو این مدت حسابی از کاراش عقب افتاد و همیشه تو فکر پروژششه!!!

- مامانی هم یه کوچولو داره برا درس خوندن تنبلی میکنه و همش نگران امتحان زبانشه.

- از صدقه سری مشکل بیمه مشکل ویزای مامانی هم که قرار بود بعدا دردسر درست کنه در حال حل شدنه.

- ویزای مامان گلی هم جور شد که موقع تولد شما بابایی و مامانی دست تنها نباشن.

- بابایی و مامانی با ذوق و شوق فراوان دارن اتاق شما را آماده میکنن. تخت و کالسکت رو خردیدن و در حال تهیه و تدارک بقیه وسایل زندگی آقا کوچولوشون هستند.

- هوا هم رو به سرد شدنه.

خب از تک تک این خبرها بگذریم بذار حال و هوای مامانی و بابایی و خونه را برات بگم:

رادینم، تو این دنیا مشکلات زیادی وجود داره که هر کدومش میتونه دلیل کاملا منطقی ای باشه برای خراب شدن لحظات قشنگی که تو توش قرار داری ولی همیشه این مشکلات و دردسر ها را وقتی بعد از اتمامش بهشون نگاه کنی میبینی که حکمتی در اون بوده که تو روحت هم ازش خبر نداشته. من بارها تو این شرایط قرار گرفتم، مشکلاتی داشتم که واقعا در لحظه تحملش از توانم هم خارج بوده ولی بعد از پایان اون مشکلات و تلاش هایی که برای حلش کردم متوجه حکمت پشت اون مشکلات شدم. توصیه ای که به رادینم دارم اینه که هیچوقت از مشکل نترس چون مطمئن باش کسی اون بالا نشسته و با حکمت خاص خودش گاهی بعضی چیزا رو به بعضی چیزهای دیگه اونقدر ظریف ربط میده که تو باورت نمیشه!!!

با اینکه اینجا اون هوا سرد خوشگلش شروع شده و حسابی سرده ولی لحظه شماری حضور شما، هوای خونه را حسابی بهاری کرده. رادینم باور کن حس و حال حضور شما الان در خونه مثل حس و حال اومدن عید نوروز و سال جدیده!!! همه تو تکاپو، همه فکر استقبال، همه در تلاش برای دیدار و باعث این لحظه های قشنگ کسی نمی تونه باشه جز رادین!!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان تارا و باربد
26 مهر 90 19:50
سلام به رادين خان و خانواده اميدوارم اميد و شور زندگي در لحظه لحظه هايتان جاري و ساري باشد.
مامان نفس طلایی
26 مهر 90 20:19
چه اتفاقاتی از همشون بوی زندگی میاد