گشایش
بالاخره پس از پشت سر گذاشتن روزهای سخت و پر استرس و عبور از فراز نفس گیر این برهه از زندگی دیروز آقای پدر مهربان پس از یک هفته که شدیدا مشکول(مشکوک +مشغول)بودند باخبری بسیار خوش وارد منزل شدند و مژده دادند که فراز به پایان رسیده و وارد نشیب می شویم.هر چند که در عبور از این جاده پر پیچ و خم که دو سه هفته ای به طول انجامید اینجانب کاملا در جاده خاکی بوده و از ادامه حرکت باز ایستاده و فقط استراحت می کردم.
به لطف خدا و پیگیری های آقای پدر و دعای دوستان و خانواده و زحمت مسئولین دانشگاه و البته ابر و باد و مه و خورشید و فلک و بقیه کائناتی که اسمشون از قلم افتاده مشکل بیمه حل شد.باشد که این امر از تنبلی و بهانه گیری مامان خانوم که این روزها مطلقا در حال استراخت است و دیگر هیچ،بکاهد و پیوندی دوباره میان ایشان و درس برقرار گردد.الهی آمین!!!
صمیمانه از تمام دوستانی که در این مدت پر استرس کنارمان بودند و دعایمان کردند سپاسگذازیم.