رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

صحبت های من با فسقلیم

رادین و آشپزی های آقای پدر

سلام بابایی مامانی تو رو خدا نیذار این بابایی اینقدر زحمت بکشه که آخرش هم خودش خسته بشه و هم سر من بی کلاه بمونه. آخه یکی نیست به این بابایی بگه مگه همبرگر پحتن خیلی سخته!!! این دیسک کربنی چی بود درست کرده بودی !!! یا مثلا همین امروز ظهر این غذای من در آوردی چی بود!!! حالا مامانی یه مرامی گذاشت و خورد به روی خودشم نیورد ولی من چی می خوام جیغ بکشم. بابایی کلا ناامیدم کردی!!!اخه چطور تونستی این همه گوشت رو تو خورشت غیب کنی؟؟!!؟؟ بعدش خودت بشینی برنج و ماست بخوری و مامانی مهربون هم بشینه خورشت شما را تو رودروایسی بخوره!!! آخه یه خورشت شور و ترش که همه گوشتاش جذب خورشت شده بود رو چطور روت شد بیاری سر میز غذا!!!! شانس اوردی من نبودم!!!! باب...
18 مهر 1390

خاطرات نی نی

شروع  تا چند وقت پيش نبودم اما حالا زندگي مشتركم را شروع كرم و فعلا براي مسكن رحم را براي چند ماه اجاره كردم........البته به محض تمام شدن مهلت صاحب خانه مرا بيرون مي اندازد و تمام وسايلم را هم مي گذارد توي كوچه !!!!!!!!!  اظهار وجود  هنوز كسي از وجودم خبر ندارد .البته وجود كه چه عرض كنم .هرچند ساعت يكبار تا مي خواهم سلول هايم را بشمرم همه از وسط تقسيم مي شوند و حساب و كتابم به هم مي ريزد.  زندان  گاهي وقت ها فكر ميكنم مگه چه كار بدي كردم كه مرا به تحمل يك حبس 9 ماهه در انفرادي محكوم كرده اند ؟؟؟؟!!!!!!!!!  فرق اينجا با آنجا  داشتم با خودم فكر مي كردم اگه قراربود ما جنين ها به جاي...
13 مهر 1390

بابایی کچل!!!

سلام اصلا می خوام از اول یه صحبتی با این بابایی داشته باشم، داری کم کم یه باباییه حرف گوش نکنی میشیا!!!! اصلا مگه خودت برا من کلی نامه قشنگ قشنگ نمی نویسی در مورد سختی و استرس و .... پس میشه به من بگی چرا داری کچل میشی؟؟؟؟ خب حتما جواب شامپو بده!!! خب بابایی نگران نباش!!! کچل میشیا!!! بعد من به کی بگم بابام موداشته آخه!!!!   رادین  
6 مهر 1390

شکایت های رادین

سلام می خوام باهاتون خیلی جدی حرف بزنم!! آخه تا کی من باید در ورطه هولناک بی تجربگی شما دو نفر مورد آماج حمله های خطرناک روحی و جسمی و اعصاب خوردی قرار بگیرم. هان !!!! تا کی!!! بابایی!!!!!!!!!! ، شیطونی نکن!!!!!!!!!! بشین اینجا مخصوصا با شخص شخیص خودتم!!!! اول از همه روی سخنم به آقای پدره!!!! 1) من جنینم !!! نیاز به آرامش دارم!!1 قرار نیست هر وقت شما از سر کار میای من برات آکروبات بازی کنم که !! خوشت میاد یکی هی بهت بگه ملق بزن!! آخه اینم رفتاره شما دارید!!! تازه رفتم تو خواب ناز آقا از در وارد نشده میاد سراغ من رو میگیره!!! رادین خوابه حاجی!! 2) بابایی خان وقت کردی وقتی من بیدارم یکم از کارای بزرگونه خودت دست بکش کامپیوتر رو...
11 شهريور 1390

آداب صحبت کردن با نوزادان

سلام بابایی سلام مامانی املوز باید یادتون بدم چطولی با من حلف بزنید. بابایی به خصوص شما!!! آله با خودتم، خود خودت!! یعنی چه همش بلام شبا یک در میون قصه های بی مزه میخونی!!! در ضمن اینقدل دستت لو نذال رو پشت من و بگو ماشالله سلش چه بزلگ شده!!! آخه تو که نمی بینی مگه مجبوری هان !!!! به مامان خوب خودم علض ادبی بکنم و بگم نخند مامان تو خودتم بدتلی!! این موسیقی های چین موتزات مولتاز مورتاز ... هی میذالی و فک میکنی من عاشقشم و هی به بابا میگی ببین تکون میخوله میخواد با موسیقی بلقصه!!! ننننننننننننننننننننننننننننننننههههههههههه دارم فلال میکنم نمیلقصم !!! میخوای به من بگی باکلاسی!! فک میکنی نمیدونم تا دیلوز ساسی مانکن گوش میدادی!!! آخه چه اسلال...
28 مرداد 1390

صحبت های فسقلی

پدر و مادر عزیزم سلام هر روز که از عمر من میگذره یه خط به چوب خطایی که روی دیوارها میکشم  بیشتر میشه تا متوجه بشم کی آزاد میشم.  درسته که مامان فرناز سعی داره به من برسه، اما حقوقم از بقیه زندانی ها بدتره، چون اینجا از هوا خوری و مرخصی و ملاقات خبری نیست! ظاهرا مامانی جدی جدی داره به زایمان تو آب فکر میکنه!! هر چی منم بهش فکر میکنم شبا کابووس میبینم!! شبا خواب میبینم دکتر کنار یه استخر نشسته با یه قلاب ماهی گیری میخواد منو بگیره و قلاب گیر کرد به بد جایی از بدنم!! ... آخه مامانی من آرزو دارم این قرطی بازیا چین دیگه!!؟؟!! حالا از اینا بگذریم بذارید یکم باهاتون علمی صحبت کنم!! تا حالا براتون سوال شده چرا ماها موقع تولد قرمز هست...
6 مرداد 1390

بابایی تنها نیستی

سلام به بابایی خوب خودم ممنونم که اومدی سراغم !!! منم تنها گذاشتید شما دوتا یکی نیس بهتون بگه بابا منم هستما !!! بذار بیام ترتیبتون رو میدم. الان میگی چقدر خوب دارم حرف میزنم آره !! اینجا دارم از فرشته ها کمک میگیرم برا حرف زدن. میخوای با زبونای دیگه هم حرف بزنم : بابایی درکت میکنم Daddy ! I understand you Pappa! Ek verstaan ​​dat jy الأب ! أنا أفهم عليك 爸爸! 我理解你 و همینطور ... خواستم بگم بابایی جونم من اینجا چکار ه ام. اومدم که پیش تو باشم. اونی که تو ذهنته رو انجام بدی من میدونم و تو !! من یه بابای خوب میخوام که بالا سرم &n...
8 ارديبهشت 1390

بابایی گلم ممنونم که تنهام نمیذاری

بابایی گلم ممنونم که تنهام نمیذاری ولی قبل از ورودم میخوام به چند نکته اشاره کنم که برام از لباس بتنول مهمتله اینا یه نی نی دیگه گفته منم میگم چون درد ودل همه نی نی هاست که قبل از تولدشون آرزومندند: اَ بَ بَ اِ اَ دَ آ ... آخ ببخشید یادم رفت شما این زبون و بلد نیستید. متن ترجمه شده اش اینه: آقای بابایی محتلم! در کمال احتلام خواهشمندم  اینقدل لب و لوچه ی غیر پاستوریزه ، و سار و سیبیل سیخ سیخی آهال نشدتون را به سر و صورت حساس من نمالید ! 40تیکه خانوم مامانی محتلم! از مصرف هله هوله ی زیاد پرهیز نمایید! این عمل نه تنها برای سلامتی شما خوب نیست، بلکه موجب می شود که شیرتان بوی" بچه سوسک مرده" بدهد. آقای بابایی محتلم ! کودکان ...
11 فروردين 1390

سلام مامانی سلام بابایی

سلام مامانی سلام بابایی:   شناختی منو !!! منم نی نی تو. الان من 14 روزمه. اوووووو کلیه که اومدم. دیروز منو دیدی. خوشگل بودم؟ دوسم داشتی؟ من که خیلی دوست دارم. برام شکلات میخری؟ مامان، من بچه خوبیم نگا     این اولین ناممه به شما و میخوام همش حرف بزنم باشه.!!!!  ببین!!! دالم خباجت میکشم. منتظلم بیام بیلون بغلم کنی:   آب بازی کنیم:     بعدشم تو و بابا هی با من بازی کنید. اااا بابا کجاس؟ چند بار سلم زد و یفت گوشتو بیال جلو <> خیلی مهلبونه منم خیلی دوسش دالم.  ااااا مامان حسودی نکن تو هم دوس دالم عژیژم. با املوز فکر کنم  3 ساعت دیگه بلم تو 15 روز، ووووایییی 1 روز دیگه ...
9 فروردين 1390